بدون عنوان
2 ماهی به پایان قرارداد خونمون باقی مونده بنا به دلایلی باید خونه رو عوض کنیم. بابایی هم مشغول جمع کردن خرابکاریهای شما از روی در و دیوار خونست. ضربه هایی که با چکش و آچار به دیوار اتاقت زدی.شما هم شدی وردست بابایی. هر کاری که می کنه شما هم باید انجام بدی. منم توی اینترنت مشغول چک کردن ایمیل و وبلاگ شما بودم. یه لحظه برگشتم دیدم پشت سرم نشستی روی اپن و برای خودت با تیز بر و دم باریک مشغولی. وحشت کردم وقتی تیز بر روی توی دستت دیدم . داشتی با تیزبر روی جعبه دستمال کاغذی می کشیدی. وسایل رو ازت گرفتم بردم توی اتاق پیش بابایی. صدام میزنی می گی بیا بذار سر جاش بابا دعوا می کنه . شیطون با من دعوا می کنه یا با شما که کارهای خطرناک می کنی؟ ...