بدون عنوان
الان که دارم این مطلب رو می نویسم با پسرم قهر کردم. یه درخت انگور توی حیاط داریم چند وقتیه شده منبع پشه کوره. تا در رو باز می کنیم پشه ها هجوم میارن توی خونه و شب ترتیب بدن گل پسر رو
میدن. هر روز که بلند میشیم تمام بدن پسری قرمز شده. بابا اشکان گفت باید درخت رو سم پاشی کنیم. گفتم برای بچه خطرناک نیست؟ گفت آرمین که کاری به درخت نداره. تا حالا که دست بهش نزده. خلاصه از بابام سم گرفت و زد به درخت. حالا دقیقا از وقتی که درخت رو سم پاشی کردیم هر روز که میریم بیرون یا برمی گردیم خونه آقا آرمین صاف میره سراغ درخت و یه برگ ازش می کنه. بعد هم که بهش میگیم باید دستتو بشوری فرار می کنه میره توی اتاق و ما هم به دنبالش. امشب که از خونه ی مامان اینا برگشتیم هم همین اتفاق افتاد. همینطور که داشت رد می شد یه برگ کند گفتم آرمین بدو بریم دستتو بشورم دستت کثیف شده. اول که کلی دور اتاقها ما رو چرخوند تا بالاخره موفق شدیم بگیریمش. بعد که دستشو شستم یه چسب زخم روی دستش بود که با شستن دستش کند. افتاد به گریه که چرا چسبه کنده. حالا هرچی میگم مامان جون بذار دستت رو خشک بکنم یه چسب دیگه برات می زنم مگه توی گوشش میرفت؟ فقط گریه می کرد و جیغ می زد که چرا چسبم کند و حاضر نبود یه چسب دیگه براش بزنم. توی همین گیر و دار یه جیغ بنفشی کشید توی گوشم که از شدتش گوشم گرفت و چشمام سیاهی رفت. منم عصبانی شدم و باهاش قهر کردم. حالا هر چی از توی اتاق صدام می کنه که بیا برام سی دی بذار یا آب میخوام منم بهش محل نمی ذارم باهاش قهر کردم. فکر کنم 2 ساعتی شده. آقا نشسته داره پت و مت نگاه می کنه. کی ؟ ساعت 2/5 شب .دیگه باید کم کم برم آشتی کنم تا بخوابونمش. گفتم که با خوابش مشکل داریم. تا خودم یا بابا اشکان نره پیشش نمی خوابه. چکار کنیم دیگه ماییم و همین یه گل پسر