آرمینآرمین، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 25 روز سن داره

آرمین عشق مامان و بابا

بدون عنوان

خیلی دلم میخواد شعر برات بخونم و قصه برات تعریف کنم. اما شما اصلا همچین اجازه ای به ما نمی دی از بس شیطونی.فقط میخوای بازی کنی. از آموزش هیچ خبری نیست. منم تصمیم گرفتم شعرهایی که دوست داشتم باهات کار کنم توی وبلاگت بنویسم که بعدا نگی مامان در حقم کوتاهی کرد.   خرگوش کوچولو   خرگوش من چه نازه     گوشهاش چقدر درازه مثل بخاری گرمه         چه خوشکل و چه نرمه دستهاشو پیش میاره        به روی هم میذاره میخوره برگ کاهو           میپره مثل آهو   گاو     ...
25 خرداد 1391

بدون عنوان

نگاه می کنم  نمی بینم              چشم های مرا هوای تو پر کرده گوش می کنم نمی شنوم            گوش مرا صدای تو پر کرده ای چشم من ، بدون تو نابینا ای گوش من ، بدون تو ناشنوا با من بمان، همیشه بمان با من با من بمان، همیشه بمان با من ...
25 خرداد 1391